در حال بارگذاری ...

سرویس بین الملل فردا: در این سالهای جهاد به حدی امکانات وتسلیحات نظامی از دو قطب بزرگ جهان مثل شوروی و آمریکا وارد افغانستان شد که الان اگر هر افغانستانی بتواند سلاح از زمین بردارد، می تواند سه کلاشینکف از زمین بردارد.

سرویس بین الملل فردا؛ علیرضا شاطری:دکتر محمدعلی‌شاه موسوی، پزشکی افغانستانی است. او که عضو لویی‌جرگۀ موقت افغانستان بوده است، در سال 82 در خانۀ خود در شهر گردیز افغانستان توسط نظامیان آمریکایی ربوده می‌شود و 40 ماه را در بند آمریکایی‌ها در زندان‌های بگرام و گوانتانامو می‌گذراند.
 
دکتر موسوی از مجاهدان افغانستانی است که سالها در جریان مبارزه با اشغال گران روس و طالبان فعالیت داشته است. 
 
محمد سرور رجایی نیز دیگر میهمان فردا بود رجایی که سالهاست در حوزه شعر و ادب فارسی در ایران و افغانستان تلاش کرده است.
 
مصاحبه با این دو مجاهد افغانستانی در دو موضوع همراهی و اختلاف میان مجاهدان افغان و تعامل میان جمهوری اسلامی ایران با مجاهدان انجام شده که در ادامه بخش اول آن را می خوانید:
 
دکتر محمد علی شاه موسوی و محمد سرور رجایی
 
 
فردا: در یک دوره ای مجاهدت در افغانستان و مبارزه با شوروی، بالاخره برادارن افغانستانی ما متحد شدند و در مقابل شوروی شروع به جنگیدن کردند. اما پس از دوره ای طولانی از جنگیدن در همان ابتدای رسیدن به ثبات و پیروزی، مجددا اختلافات شروع شد. چه اتفاقی افتاد که مجاهدانی که در برابر دولت متجاوز ایستاده بودند بعد از پایان مجاهدت به اختلاف برخوردند؟

 

دکتر موسوی: این  تحلیل خوب نیست که بگوییم بعد از دوران همگرایی دچار اختلاف شدند. دولت اسلامی افغانستان در شروع همسو و یکی بود. حداقل می توان گفت که همسو بودند اما مخالف یکدیگر نبودند.
 
 

با کودتای کمونیستی در افغانستان  به خصوص با هجوم روس ها و اشغال افغانستان گروههای مسلحی به وجود آمد که به لحاظ اهداف با هم یکی نبودند. خیلی وقت ها این گروه ها با هم درگیری های شدیدی داشتند و اگر ائتلاف و اتحادی شکل می گرفت، موقت بود. 

ما حکومت مجاهدین داشتیم، اما حکومتی که سوری بود و ادغام نشد. اما نمی توانیم بگوییم که هیچ زمینه ای قبل از پیروزی مجاهدین در اختلافات نبوده است. همین اختلاف نظرات و وابستگی نظامی با برخی جناح ها باعث شد که مجاهدین وقتی هم پیروز شدند در همان روزهای اول با هم در کابل درگیر شوند. زمینه های اختلاف قبلی به خصوص بین جمعیت اسلامی و حزب اسلامی  بود و باعث شد  در گرفتن مکانهای دولتی در کابل به اختلاف برخورده و با هم بجنگند. جنگ در وزارت داخله، دفاع، صدارت و ... بود. اما چند عامل باعث تشدید این اختلافات شد. اول کمونیست های سابق که شوروی آنها را تربیت کرده و وزارتی به نام وزارت قبایل و ملیت های برادر داشت. آنها افراد مسلح محلی  را تربیت کرده بودند که می توانست توسط یک قوم ، قوم دیگر را در زمان کمونیست ها سرکوب کند.  
 
 
در واقع می توان گفت این گروه ها اساس اختلاف را داشتند و هر کدام به یک جناح پیوستگی داشتند.  از سوی دیگر اختلاف اولیه که بین مجاهدین بود، موجب شد تا گروه های تسلیمی دولت کمونیستی این اختلافات را تشدید کند.  
 
 
عامل سوم هم کشورهای منطقه و ماورای منطقه  بود. هر کدام از یک گروه حمایت کردند و این باعث شد که اختلافات بیشتر شود. هیچ گروهی از بین نرفت تا جایی این اختلاف پیش رفت که هر شهری به فرماندهی متعلق بود که یا مستقل بود و یا از حزب خود اطاعت می کرد. همین مسئله باعث شد که زمینه برای  ورود طالبان مساعد شود.  
 
 
رجایی: آقای دکتر اشاره خوبی به عوامل خارجی و خصوصا کشورهای غربی کرد. در آن شرایط  و وضعیت یکی از کارشناسان نظامی پاکستان بیان کرده بود که در افغانستان در این سالهای جهاد چه حکومت طرفدار روسها و چه مجاهدین ، به حدی امکانات وتسلیحات نظامی از دو قطب بزرگ جهان مثل شوروی و آمریکا وارد افغانستان شد  که الان اگر هر افغانستانی بتواند سلاح از زمین بردارد، می تواند  سه کلاشینکف از زمین بردارد. وقتی مجاهدین  با این همه سلاح قدرت را به دست گرفت، دنیا تکان خورد. چون افغانستان جنگ دیده و آموزش دیده بودند. در یک جبهه اگر می جنگیدند، پا پس نمی کشیدند. جهان به خصوص غرب ترسید که اگر افغانستان با این همه  امکانات به یک ثبات واقعی برسد، از پا نخواهد نشست.  
 
 

اگر یک حکومت اسلامی  قدرتمند و با ثبات در افغانستان حاکم می شد همسو با جمهوری اسلامی قطب قدرت در منطقه می شد. این بود طرح آمریکایی ها و دشمنان افغانستان که خواستند سلاح ما را نابود کنند. در پی نابود کردن سلاح اقدام کردند، وقتی این انبارهای سلاح به انواع مختلف نابود شد، جمع شد و مردم را کشت، خانه هار ا ویران کرد، شهر را دگرگون کرد. این عامل مهمی بود که رخ داد. آمریکا موشک استینگرد را رایگان در اختیار مجاهدین قرار می داد، وقتی مجاهدین پیروز می شد، از ترس اطلاعیه و یا فرمان صادر می کرد که من حاضرم موشک استینگرد را صد هزار دلار بخرم. این نوعی نفاق است. من خبر دارم که اقای دکتر موسوی موشک استینگرد در خانه دارد. خوب شبیخون می زنم تا موشک را بدست بیاوردم و صد هزار دلار را بگیرم. عواملی این چنین دست  به دست هم داد  ما را به جان هم انداخت و آن نیروهای باقی مانده  از حکومت کمونیستی که برای بقایشان در  دامن یکی از احزاب تلاش می کردند، خودشان را زنده  نگه دارند، آتش بیار معرکه شدند ، طوری که باعث شد احزاب به جان هم افتاده و جنگ های خانمان برانداز خیابانی در کابل راه بیافتد! این مصیبتی بود که بعد از پیروزی به صورت نا خواسته بر ملت افغانستان تحمیل شد و باعث شد طالبان ظهور  کند و زمانی که طالبان از قندهار حرکت کرد به سمت غزنه و کابل خیلی ها به استقبال او رفتند.  
 
فردا: زمانی که این اتفاقات رخ  داد، تصویری در اتفاقات ایران در ذهن دارم. از وقتی که طالبان تشکیل شده  و شروع  به حمله می کند،  وقتی به کابل  می رسد، جبهه مقاومت جدید شکل می گیرد. درست است؟ آیا اگر تشکیل  می شود، این جبهه مقاومت از همان احزاب و گروه های مختلف است و یا نه ادم هایی بودند که بعد از جهاد ساکت بودند و حالا که شرایط  را حساس می دانند به میدان آمده اند.  
 

دکتر محمد علی شاه موسوی
موسوی: این تصویر تصویر درستی نیست. بعد از پیروزی، بعد از سه سال چهار سال مردم متوجه شدند تازه بدبختی شروع شده است. و راه ها مسدود شده و هر کسی در چندین  جان رویه را تغییر دهد.  
 
 
پاکستان که یکی از به وجود آورندگان این وضع در افغانستان بود و افغاستان هم یک مشکلات تاریخی دارد و مشکلات مرزی دارد که هنوز هم پابرجاست، ارتش هم سالیان سال در همین رابطه کار کرده بود گروهی را با این شعار که ما صلح می خواهیم  تشویق کردند و حکومت اسلامی که  اینها می خواستند و نتوانسته بود صلح را به ارمغان بیاورد با شعار صلح و امنیت وارد شدند و وقتی هیچ جنگی علیه آنها صورت نگرفت، تا کابل آمدند.  
  
 
تازه همین گروه های متخاصم می خواست  از طالبان علیه انها استفاده کند .  
 
 
می توان پرسید چرا طالبان انقدر زود جلو آمد؟ اما باید گفت چرا ما انقدر زود عقب نشستیم. خیلی وقت ها خود مجاهدین به پیشواز طالبان رفتند. شهر را تسلیم کردند تا به کابل رسیدند.  
 
 
در دروازه کابل هم مقاومت چندانی علیه آنها صورت نگرفت. این جبهه مقاومتی که می گوییم بعد از فتح کابل توسط طالبان و توسط کسانی که قبلا با روس ها می جنگیدند، شروع شد.  
 
 
فردا: زمانی که  طالبان در قندهار اعلام موجودیت کرد، با یک حرکت خیلی امیدوار کننده به مردم  نشان داده شد، آن  حرکت چه  بود؟  
 
 
دکتر موسوی: کاروانی از مواد غذایی یک جمعیت ملی، مردمی ، توسط جمعی از راهزنان ربوده شد. طالبان با آزاد کردن این مواد غذایی باعث شد تا مردم بگویند، عجب نیرویی است این طالبان! هنوز هم کلمه طلب و طالب در ذهن سنتی مردم افغانستان دارای احترام خاصی است. آنها زمانی به سمت کابل آمدند که چنان جنگ های خونینی را  تجربه کرده و پشت سر گذاشته بود که در آن شرایط من یقین دارم اگر روس ها هم برمی گشتند، مردم به آنها پناه می بردند! طالبان  که دیگر از خود کشور افغانستان و مسلمان بودند.  
 
 
طالبان به محض اینکه آمدند، با حزب اسلامی  همسو شدند. آنها وارد کابل شده و چهره سیاه شان بعد از شهادت رهبر حزب اسلامی شهید مزاری مشخص شد. ایشان که به عنوان مذاکره رفته بود، توسط طالبان به شهادت رسید. تا آن موقع طالبان خود را حزب وحدت همپیمان می دانستند.  
 
 
هر چه طالبان بیشتر مناطق و شهرهای افغانستان را تصرف کرد سیاهی چهره شان بیشتر می شد تا اینکه وقتی به مزار شریف رسید  با هدف نسل کشی شیعیان پیش رفت. 
 
فردا: یعنی وجه تندروانه طالبان بعد از فتح کابل برای مردم روشن شد؟
 
دکتر موسوی:‌ بله. تا زمانی که به کابل نیامده بودند، مردم به عنوان یک منجی به طالبان نگاه می کردند. طالبان یک چهره منجی داشت، آن هم با حرکتی که در قدم اول باعث آزاد سازی چند دستگاه ماشین و آذوقه ای  که توسط راهزنان ربوده شده بود. امروز که من به آن سالها فکر می کنم، چه بسا که آن طرح، طرح خود طالبان و غربی ها بوده است! یک صحنه سازی که تا طالبان را وارد  معرکه کند. اما دیدیم که در سالهای بعد در بامیان، تمام شیعیان را قتل عام کردند. در مزار شریف دهها ادمی که نیاز به امنیت، زندگی و زنده بودن داشتند، قتل عام شدند. در صورتی که همه شیعه نبودند، تاجیک، ازبک  و در کل مردم ملت های مختلف بودند. 17  مرداد بود که این اتفاق در مزار شریف رخ داد و خیلی  از جنازه ها تا سه الی چهار روز در خیابان ها ماند. این جنایت کمی نیست. هیچ موقع  حکومت ظلم بقا ندارد و پایدار نمی ماند.  




مطالب مرتبط

یازدهمین هم‌قصه

یازدهمین هم‌قصه

برای من سه هدف برای پروژه بوکس برای صلح وجود داره. اولیش اینه که بچه‌های سوری خوشحال بشن. دومیش اینه بین دو کشور رابطه برقرار کنیم. برای من رابطه بین مردم عادی استرالیا و مردم عادی سوریه خیلی مهمه اما سومیش اینه که می‌خوایم سوریه واقعی رو به کشور خودمون نشون بدیم نه اون روایتی ...

|

راویتی شنیدنی از ماجرای زندگی یک مذهبی واقعی

راویتی شنیدنی از ماجرای زندگی یک مذهبی واقعی

کشیش استرالیایی دیوید اسمیت در یازدهمین قسمت از برنامه هم‌قصه ماجرای زندگی پر فراز و نشیبش، از پیوستن به کلیسا تا سفر به سوریه برای حمایت از مردم این کشور را بازگو خواهد کرد.

|

محمدعلی کلی صاحب خانه شد!

محمدعلی کلی صاحب خانه شد!

حجه‌الاسلام پورمحمدی وزیر دادگستری در پی تماشای چهارمین قسمت برنامۀ هم‌قصه ضمن طرح موضوع و شرایط زندگی محمدعلی کلی که هشت سال جنگ تحمیلی را بدون مرخصی در جبهه ها حضور داشته در جلسه هیئت دولت، پیگیر وضعیت اقامت وی از مسئولان وزارت کشور و امورخارجه شد.

|

نگذاشتیم فتنه بین سنی و شیعه در غزه به وجود آید

نگذاشتیم فتنه بین سنی و شیعه در غزه به وجود آید

همه می دانند که تنها کشوری که از گروه های مقاومت حمایت می کند، ایران است، اما به نسبت ایران در حمایت از مردم، کارهای خیریه، بشردوستانه، پروژه های عمرانی، اجتماعی و مدنی، چندان قوی عمل نکرده و برعکس ترکیه و برخی از کشورهای عربی فعال هستند...

|

نظرات کاربران