فقط یک رادیو توی روستایشان بود. شب به شب مردها دور رادیو جمع می شدند و اخبار انقلاب را پیگیری می کردند. یک شب ، گوینده رادیو خبری گفت که همه را شوکه کرد. خبر را به مادر و خانواده اش رساند. خودش مردد بود، مادر ولی درنگ نکرد. آنقدر عاشق «آقا» بود که از پسرش بگذرد. سه دور در حیاط خانه دورش چرخید و ده روز از شروع جنگ نگذشته راهی ایرانش کرد برای یاری امام...




مطالب مرتبط

دوازدهمین هم‌قصه

دوازدهمین هم‌قصه

من که مدیر یه موسسه پژوهشی بودم، ‌12-13 کیلو وزن کم کردم. توی تمام کشور ما گزینه‌ای نداشتیم. واقعاً اگه بعضیا توی کوبا می‌تونستن که مزیت‌هایی به خاطر موقعیت خودشون به دست بیارن فیدل کاسترو و دیگران اونو سر به نیست می‌کردن. چون اونا باید مثالی برای کل مردم می‌بودن. وگرنه موقعیت ...

|

در روزهای سخت تحریم مسئولین هم مانند مردم زندگی می‌کردند

در روزهای سخت تحریم مسئولین هم مانند مردم زندگی می‌کردند

فرناندو فیونس ماجرای روزهای سخت تحریم اقتصادی کوبا و قصه تلاش خود و دوستانش برای غلبه بر این تحریم را با بینندگان همقصه در میان گذاشت.

|

روایتی از نتایج اقتصاد مقاومتی، بیخ گوش آمریکا

روایتی از نتایج اقتصاد مقاومتی، بیخ گوش آمریکا

فرناندو فیونس مؤسس «گروه کشاورزی ارگانیک» در کشور کوبا است. او برنده جایزه «معاش درست» در سال ۱۹۹۹ از سازمان ملل است. این برنامه جمعه‌شب، ساعت ۲۳:۱۵ از شبکۀ یک سیما پخش می‌شود.

|

گزارش تصویری پشت صحنۀ قسمت یازدهم

گزارش تصویری پشت صحنۀ قسمت یازدهم

   

|

یازدهمین هم‌قصه

یازدهمین هم‌قصه

برای من سه هدف برای پروژه بوکس برای صلح وجود داره. اولیش اینه که بچه‌های سوری خوشحال بشن. دومیش اینه بین دو کشور رابطه برقرار کنیم. برای من رابطه بین مردم عادی استرالیا و مردم عادی سوریه خیلی مهمه اما سومیش اینه که می‌خوایم سوریه واقعی رو به کشور خودمون نشون بدیم نه اون روایتی ...

|